سی دی دریا

موش ها مانند انسان ها در دام استدلال های نادرست می افتند

موش ها مانند انسان ها در دام استدلال های نادرست می افتند

به گزارش سی دی دریا، پژوهش جدیدی که در «دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس» انجام شده، نشان داده است که موش ها هم مانند انسان ها امکان دارد مرتکب استدلال های نادرست شوند.


به گزارش سی دی دریا به نقل از ایسنا و به نقل از نوروساینس نیوز، به نظر می آید که حیوانات هم مانند انسان ها از «مشکل لیندا»(Linda problem) رنج می برند. «مغالطه عطف منطقی» یا مشکل لیندا توسط روانشناسان طراحی شده است تا نشان دهد که مردم چگونه طعمه استدلال نادرست می شوند؛ در خصوص این که اگر دو رویداد گاهی اوقات هم زمان اتفاق بیفتند، احتمال وقوع آنها با هم بیشتر است تا هر یک از آنها به تنهایی رخ دهند.
حالا برای اولین بار، پژوهشگران حوزه روان شناسی «دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس»(UCLA) نشان داده اند که این نوع خطای منطقی فقط در ارتباط با انسان ها نیست و در کمال تعجب به نظر می آید که موش ها همین اشتباهات را مرتکب می شوند.
«والریا گونزالس»(Valeria González)، پژوهشگر ارشد این پروژه اظهار داشت: همه پژوهش های پیشین روی انسان ها انجام شده اند. بنابراین، توضیح این مشکل معمولاً تاثیر آنرا با عنایت به عقلانیت انسان بررسی می کند. پژوهش ما نشان داده است که شاید مکانیسم کلی تری بین انسان و موش مشترک باشد.
به قول پژوهشگران، اگر موش ها همان گونه که نتیجه این پژوهش نشان می دهد، تسلیم استدلال نادرست هم زمانی می شوند، می توانند مدلهای پژوهشی خوبی جهت بررسی بیماری های روانی صدمه شناختی مانند اسکیزوفرنی و بعضی از اختلالات اضطرابی باشند که با باورهای نادرست یا ادراک رویدادهای غیرموجود، مشخص می شوند.
اما برگردیم به مشکل لیندا. در دهه ۱۹۸۰، «دانیل کانمن»(Daniel Kahneman)، برنده جایزه نوبل و همکارش «آموس تورسکی»(Amos Tvesrky) نشان دادند که در شرایط گوناگون، انسان ها به صورت غیرمنطقی تمایل دارند این باور را داشته باشند که هم زمانی دو رویداد بیشتر از یک رویداد واحد است. آنها از شرکت کنندگان خواستند تا برپایه سناریوی زیر، به یک پرسش پاسخ دهند.
لیندا ۳۱ ساله، مجرد، صریح و بسیار باهوش است. وی در رشته فلسفه تحصیل کرده است. لیندا در دوران دانشجویی، بشدت نگران معضلات تبعیض و عدالت اجتماعی بود و همینطور در تظاهرات ضد هسته ای شرکت می کرد.
کدام یک محتمل تر است؟
لیندا کارمند بانک است. لیندا کارمند بانک و فعال حقوق بانوان است. اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان، شماره دو را انتخاب کردند چونکه از نظر منطقی احتمال کمتری وجود دارد که لیندا فقط کارمند بانک باشد. در هر حال، شماره یک مانع از این نمی شود که لیندا یک فعال حقوق بانوان باشد اما با عنایت به توصیف لیندا، تصور شماره دو برای پاسخ دهندگان آسان تر است.
به نظر می آید مشکل لیندا و خیلی از پژوهش های مشابه آن نشان داده است که انسان ها احتمال وقوع یک رویداد را با استفاده از میان برهای ذهنی تخمین می زنند و ارزیابی می کنند که این رویداد چقدر به مدلی که پیش تر در ذهن خود داشته اند، شبیه است.
شکل گیری این مدلها که بعنوان «ابتکار عمل همانندی» شناخته می شوند، بر تلفیقی از حافظه، تخیل و استدلال جهانی در انسان ها متکی است اما تصور می شود در حیوانات دیگر نادر است یا وجود ندارد.

استدلال نادرست موش در مورد صوت، نور و هم زمانی
برخی این مورد را مطرح کرده اند که استدلال نادرست هم زمانی، به جای اینکه یک خطای منطقی واقعی باشد، امکان دارد به زبان وابسته باشد.
برخی دیگر باور دارند که داستان مفصل لیندا امکان دارد پاسخ دهندگان را جانب دار کند اما پژوهش های پیشین نشان داده اند که انسان ها هنگام انجام دادن وظایف فیزیکی هم مستعد استدلال نادرست هم زمانی هستند.
گونزالس برای فهمیدن اینکه آیا استدلال نادرست لزوما شامل زبان می شود و آیا منحصر به انسان است یا خیر، موش ها را درگیر یک کار فیزیکی کرد که اجتماعی نبود. او همراه با «آرون بلیزدل»(Aaron Blaisdell) استاد روانشناسی، دو آزمایش را طراحی کرد که موش ها را ملزم می ساخت احتمال وجود صدا یا نور را قضاوت کنند تا پاداش غذایی بگیرند.
موش ها در دو سناریو آموزش دیدند.
صدا + نور = پاداش. در مرحله نخست، اگر موش ها یک اهرم را زمان پخش صدا و روشن شدن یک چراغ ثابت فشار می دادند، گلوله های قند را دریافت می کردند اما اگر اهرم را زمانی فشار می دادند که صدا پخش می شد اما چراغ خاموش بود، غذایی به آنها داده نمی شد. سر و صدا به تنهایی = پاداش. در سناریوی دوم، اگر موش ها اهرم را در حالیکه فشار می دادند که نویز سفید پخش می شد و چراغ چشمک زن خاموش بود، گلوله قند دریافت می کردند اما اگر هنگام پخش نویز و روشن بودن چراغ چشمک زن، اهرم را فشار می دادند، غذایی به آنها داده نمی شد. سپس پژوهشگران، صداهای متعدد را در حالی پخش کردند که چراغ خاموش بود. موش ها بر این اساس واکنش نشان دادند و تمایل داشتند از فشار دادن اهرم در واکنش به صدا و نویز سفید اجتناب کنند اما زمانی که پژوهشگران چراغ را با یک تکه فلز پوشاندند و صداها را پخش کردند، موش ها مجبور شدند به امید دریافت غذای جایزه، روشن یا خاموش بودن لامپ را پیشبینی کنند. جالب اینجاست که موش ها پیشبینی می کردند که یک نور مبهم روشن است. این مورد صرف نظر از اینکه نور پیش تر وجود یا عدم وجود غذا را هنگام همراهی صدا نشان داده باشد، صادق بود.
به قول پژوهشگران، تمایل به بیش از اندازه برآورد کردن احتمال وجود هم زمان صدا و نور، حتی اگر به معنای عدم پاداش باشد، نشان داده است که موش ها هم مانند انسان ها می توانند یک استدلال نادرست هم زمانی را مرتکب شوند.
بلیزدل اظهار داشت: پژوهشگران تابحال می گفتند که این آزمایش فقط منحصر به شناخت انسان است چونکه ما آنرا در حیوانات جستجو نکرده بودیم. اگر انسان ها و سایر حیوانات در موقعیت های مبهم، حالت های جایگزین را جهت کمک به تصمیم گیری در نظر بگیرند، امکان دارد بتوان انتظار داشت که سوگیری های سیستماتیک مانند استدلال نادرست هم زمانی، توزیع گسترده تری را در قلمرو حیوانات نشان دهد.
این پژوهش، در مجله «Psychonomic Bulletin and Review» به چاپ رسید.



1402/01/18
19:27:40
0.0 / 5
361
تگهای خبر: آموزش
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۸ بعلاوه ۲
سی دس دریا